داستانم همین جا متوقف شده رو نیمکت نشسته بود هوا سرد شده بود خیلی سرد بچه ها داشتند بازی می کردند و سر و صداشون تا عرش اعلا می رفت there's such a chill such a chill ایده ای نداری بعدش چی می شه؟ من هیچ ایده ای ندارم هییییییییییچ
on and on it goes...
همه ی زندگیمو با یه لحظه کنار تو بودن رو اون نیمکت طاق می زنم...
همه ی زندگیمو با یه لحظه کنار تو بودن رو اون نیمکت طاق می زنم ...